گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 86
اشعار محرمی







خونبهاي عشق الشام... الشام... الشام... غربت شمار شهیدان اندوه... اندوه... اندوه... اي شام تار شهیدان میخواهم اي شام خیلی،
آنقدر آتش بگیرم تا عاقبت گُم شوم گُم، گُم در غبار شهیدان میخواهم آنسان بگریم، تا در تف خون بپیچد پژواك فریادهاي
دنبالهدار شهیدان هیهات، هیهات، هیهات، بانگ انالحق عشق است هیهات گو میروم من، تا پاي دار شهیدان اي عشق آلوده دامن،
شاید شفیع تو باشم گر روز محشر برآرم، سر از تبار شهیدان جان بر لب آمد کجایی؟ اي خونبهاي من و عشق الغوث، الغوث،
الغوث! اي انتظار شهیدان عبدالحمید رحمانیان باز میخواند کسی در شیهۀ اسبان مرا باز میخواند کسی در شیهۀ اسبان مرا منتظر
استاده در خون، چشم این میدان مرا رنگ آرامش ندارد این دل دریاییام میبرد سیلابها تا شورش توفان مرا خون خورشید است
یا زخم جبین عاشقان مینشاند اینچنین در آتش سوزان مرا بسته بودم در ازل عهدي و اینک شوقِ دار میکشد تا آخرین منزلگه
پیمان مرا غرقِ خون، بسیار دیدي عاشقان را صف به صف هان ببین اینک به خون خویشتن رقصان مرا شورهزاران را دویدم
پابرهنه، تشنهلب سعیِ زمزم میکشاند تا صفاي جان مرا قصد دریا دارد این مُرداب، اي دریادلان! گر کرامت را پسندد غیرت باران،
مرا حسین اسرافیلی با گرامیداشت یاد و خاطرة شهیدان کربلا: همیشه مهدي موعود در کنار من است دعا کنید که من ناپدیدتر
بشوم که در حضور خدا روسپیدتر بشوم بُریدههاي من آنسوي عشق گُم شدهاند خدا کند که از این هم شهیدتر بشوم که ذرههاي
مرا باد با خودش ببرد که بینهایت باشم، مدیدتر بشوم به جستوجوي من و پارههاي من نروید براي گُمشدة تن، پی کفن نروید به
مادرم بنویسید جاي من خوب است که بینشانه شدن، در همین وطن خوب است در این حدود، من پارهپاره خوشبختم در آستان
خدا، بیکفن شدن خوب است همیشه مهدي موعود در کنار من است و دستهاي اباالفضل سایهسار من است خدا قبول کند اینکه
تشنه جان دادم و کربلاي جدیدي نشانتان دادم به جستوجوي من و پارههاي من نروید براي گمشدة تن، پی کفن نروید میان
غُربت تابوتها نخواهیدم به زیر سنگ مزار اي خدا! نخواهیدم منم و خار بیابان که سنگ قبر من است دعاي حضرت زهرا، مزید
صبر من است خدا که خواست ز دنیا بعیدتر بشوم که زیر بارش سُرب و اسید، تر بشوم خودش به فکر من و تکههاي روح من است
دعا کنید از این هم، شهیدتر بشوم سودابۀ مُهیجی
میهمان ماه / آسیه حمانی
صفحه 47 از 59
خور و بیابانک دیده به جهان گشود. « چاه ملک » آسیه رحمانی از شاعران متعهد و خوشذوق روزگار ماست که در سال 1345 در
وي در عرصۀ سرودن از طبعی خدادادي و نبوغی ذاتی برخوردار است. وي پس از طیّ موفقیتآمیز مقاطع ابتدایی و راهنمایی
تحصیلی، موفق به اخذ مدرك دیپلم فرهنگ و ادب گردید. رحمانی پس از اخذ مدرك دیپلم ازدواج کرد، امّا علاقۀ شدید او به
شعر و ادبیات باعث شد که حتی پس از ازدواج در کنار امر خانهداري به صورت غیررسمی به مطالعات خود در حوزة ادبیات
ادامه دهد، به خصوص آنکه همسر او نیز در این راه مشوّق او بود. مطالعۀ دواوین شعراي متقدم و معاصر، شرکت در انجمنهاي
ادبی و جلسات نقد و بررسی شعر و تمرین و مطالعه، طبع او را بیش از پیش بارور کرد. از همینرو، وي دلسرودههاي خود را به
روي کاغذ آورد و اوّلین سرودههاي خود را که در قالب غزل بود براي چاپ در اختیار نشریات ادبی قرار داد. استقبال جامعۀ ادبی
از اشعار او باعث شد که او با اعتماد به نفس و خودباوري بیشتري در وادي ادبیات گام بردارد. وي در حال حاضر عضو انجمن
ادبی شهرري میباشد و هر از گاهی نیز در جلسات نقد و بررسی شعر حوزة هنري شرکت میکند. هرچند از این شاعر معاصر تا
کنون دفتر شعري به صورت مستقل به چاپ نرسیده است، ولی اشعار او در اکثر نشریات، فصلنامهها و جُنگهاي ادبی به صورت
و... با آرزوي « فصلنامۀ شعر » ،« زخم زیتون » ،« کوهها سنگ میزایند » پراکنده چاپ و منتشر شده است، از جمله در کتابهاي
بالندگی و شکوفایی هرچه بیشتر براي این بانوي شاعر که آیندة روشنی در انتظار اوست، در ادامه، نمونههایی از سرودههاي لطیف
و زیباي او را با هم زمزمه میکنیم: غزل شاد آخرین مرد سحر زاد شبی میآید گیسوانش یله در باد شبی میآید میوزد آینه در
آینه عطر نفسش روح آیینه به امداد شبی میآید ماه بر شانه گذر میکند از خیمۀ ابر خیس از بارش فریاد شبی میآید چهارده قرن
گذشتهست ولی باور کن به فروپاشی بیداد شبی میآید چشم جنگل به تماشاي قدش روشن باد که به خونخواهی بیداد شبی
میآید به فراخوان غزل در شب طوفانی شعر عاقبت آن غزل شاد شبی میآید ابر دعا اي که چون نور در آیین زمین مشهوري زرد
شد بیتو همه باغچهها از دوري کم کن این فاصله را وقت شکیبایی نیست یک هزاره است که دل میبري و مستوري روزها
میگذرد بی تو غریبانه و سرد در فراسوي کدامین شب غم محصوري عطر کندوي لبت میوزد اینجا، امّا نیست جامی که برد از سر
چقدر « عاشقی شیوة رندان بلاکش باشد » ما مخموري رودي از ابر دعایت به اجابت برسان تا بیفتد به تن خشک درختان شوري
صبر چه اندازه غم مهجوري خورشید حجاز موعود بیا که برگ زردم بیتو از دامن سبز باغ طردم بیتو اي گمشده یادگار نرگس
به خدا من مثل نسیم هرزهگردم بیتو چون صبر به لب رسیده در بند فراق محکوم سیاهچال دردم بیتو در قلعۀ ابرها نشینی تا کی
خورشید حجاز سرد سردم بیتو هر جمعه نشسته دلشکسته بر خاك از درد فراق گریه کردم بیتو دنبال تو با چراغ میگردم من
مانند غریب دورهگردم بیتو گویند: نگرد، نیست، امّا هستی با این کلمات در نبردم بیتو من منتظر تو تا ابد میمانم هرچند رَود به
باد گَردم بیتو سبد راز وقتی تمام پنجرهها باز مانده است دیگر مگو که فرصت پرواز مانده است در سرزمین روشن دلهاي حق
پرست درها هنوز رو به خدا باز مانده است با آنکه چیدهاند درختان سیب را یک سیب سرخ در سبد راز مانده است در بیکران
ابري آن شهر دور دست یک تن از آن قبیلۀ طناز مانده است گفتی سراب بود و توهّم، دروغ و شک دیدي هنوز فرصت اعجاز
مانده است وقتی که میرسی تو به پایان خویشتن انکار میکنی که سرآغاز مانده است امید آسمانی همراه آب و آینه میآیی با
یک بغل شکوفۀ صحرایی من در نگاه سبز تو میجویم تصویر یک بهار تماشایی اي آخرین ستاره کجا ماندي در امتداد این شب
یلدایی مُردم ز بس که جمعه تو را خواندم آخر کدام جمعه تو میآیی؟! امید آسمانی من مهدي اي آخرین ذخیرة دانایی در انتظار
روي تو میمیرد خورشید هر غروب به تنهایی بردار این حصار جدایی را از آن دو چشم مست اهورایی تا گل دهد به شوق تو اي
خورشید نیزارهاي وحشی دریایی ? ? ? سرد است و مه گرفته و ابري باز هر جمعه بیحضور تو اي موعود گم گشته در توالی این
تقویم پایان انتظار و شکیبایی
شعر و ادب
صفحه 48 از 59
سفر به آفتاب خانه به دوش زمینم و سفر به آفتاب راه جاوید اولین و آخرین انسان است فرشتهها آمدهاند و پایان تکامل یعنی
رسیدن به نَفَسهاي خدا از فردا بلنداي دستانشان شاخههاي درختان است و من میوة نوپاي آفرینش که براي وداع با زمین از
شاخهها بالا میروم و رسیدن به نَفَسهاي خدا مرا به بار مینشاند آفتاب پیکرم را در خود میفشارد و اوّلین و آخرین انسان به
نَفَسهاي خدا میاندیشد که به جهان تکامل میدهد. مرجان پورسلیم تغزّل خونین یخچال آب سرد پر از یخ لم داده بود کُنج
خیابان ره میسپرد تشنه و خسته شاعر قدمزنان و پریشان شاعر میان قحطی مضمون گویا رسیده بود به بنبست یخچال آب سرد به
او داد یک کاسۀ طلایی و... یک دست سر زد میان آینۀ آب یک صید دست و پا زده در خون یک کشتی نشسته به صحرا یک
کشته فتاده به هامون گل کرد یک تغزّل خونین مثل عطش میان دو لبهاش آن کاسۀ طلایی... یک دست شد آفتاب روشن
شبهاش ره میسپرد تشنهتر از پیش شاعر میان نمنم باران یخچال آب سرد پر از یخ لم داده بود کنج خیابان... سعید بیابانکی در
معبد آزادگی قد برافرازید! یک عالَم شقاوت پیش روست پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست اي حسینی مشربان! در معبد
آزادگی تا نماز آرید، محراب عبادت پیش روست عقل مینالد: حریفان، تیغ در خون شستهاند عشق میغرّد: نظرگاه شهادت پیش
روست عقل میگوید که: بال خسته را پرواز نیست عشق میبالد که: اوجی بینهایت پیش روست اي تمام مهربانی در نگاهت: یا
حسین! با تو باید آشنا بودن، که غربت پیش روست جعفر رسولزاده
تعلیم زیارت عاشورا
علقمۀ بن محمد حضرمی گوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: به من دعایی تعلیم دهید که با آن دعا در این روز (عاشورا) هنگامی
که امام حسین(ع) را زیارت میکنم، بخوانم و دعایی که با آن، هنگامی که آن حضرت را از نزدیک یا از خانهام و از راه دور (و به
اي علقمه پس از آنکه به آن حضرت با سلام اشاره کردي، دو » : قصد زیارت بدان سو) اشاره میکنم، بخوانم. حضرت فرمودند
رکعت نماز بخوان و پس از آن این قول (متن زیارت) را بخوان. پس هنگامی که این زیارت را خواندي در حقیقت او (امام
حسین(ع)) را به چیزي خواندي که هر کس از ملائکه که بخواهد او را زیارت کند به آن میخواند، خداوند براي تو هزار هزار
حسنه مینویسد و از تو هزار هزار سیّئه محو میکند، تو را هزار هزار درجه بالا میبرد و جزو کسانی میباشی که در رکاب حضرت
به شهادت رسیدند، حتی در درجات آنها هم شریک میشوي و براي تو ثواب هر پیامبر، رسول و هر کسی که حسین(ع) را از زمان
امام(ع) پس از نقل زیارت فرمودند: .«... السّلام علیک یا اباعبدالله » : شهادتش تا به حال زیارت کرده، را مینویسند. پس میگویی
اي علقمه، اگر توانستی هر روز از عمرت آن حضرت را با این زیارت، زیارت کنی، این کار را انجام بده، پس براي تو ثواب تمام »
. پینوشت ?: کامل الزیارات، ص 74 .« این زیارت است
صلح
در ایران اوّلین کسانی که براي دیدنِ من به عنوان زائر عتبات به منزل ما آمدند؛ دو نفر سیّد بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و
خودم براي وسایل پذیرایی رفتم، وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم؛ جلوي درِ اتاق، پردهها کنار رفت و حالتِ مکاشفهاي به من دست
داد در حالی که سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جاي خود ثابت ماندم. عارفِ واصل و عاشقِ کامل مرحوم حاج میرزا
محمّد اسماعیل دولابی در خانوادهاي مذهبی، از مادري پاکدامن و پدري پارسا در دولاب جنوب شرق تهران متولّد شدند.
دولاب لغتی است فارسی و مرکّب، در قدیم یک عدّه » : مرحوم عباس اقبال آشتیانی دربارة وجه تسمیّه و پیشینۀ دولاب چنین آورده
مشروب و سیراب میشده به این اسم خوانده بودند و در ممالکِ اسلامی چند قریه به همین « دَلو » یعنی « دوُل » از آباديهایی را که با
صفحه 49 از 59
اسم معروف بوده است. دولابِ ريّ که هنوز هم در مشرق تهران، متصّل به این شهر باقی است از این قبیل سرزمینهاست. این قریه
بسیار قدیمی است و جمعی از بزرگان به آنجا منسوبند. مرحوم اقبال آشتیانی، قاسم دولابی از قدماي عرفا (م 316 ق)، ابواسحاق
را از آنان بر میشمارد و « الکُنی ?و الاسماء » دولابی و ابوبشر محمّد بن احمد دولابی رازي (م 244 تا 320 ق) صاحب کتاب
قریۀ دولاب حالیّه واقع در شرقِ تهران دست کم از اواخر قرن دوم هجري، یعنی از حدود هزار و دویست سال قبل به » : مینویسد
1 پدر بزرگوار مرحوم حاج آقاي دولابی، بزرگ و معتمد محل بوده و درِ خانۀ .« همین اسم و در همین مکان وجود داشته است
ایشان همواره به روي نیازمندان باز و پیوسته میزبان علما و برجستگان آن سامان بوده است. یکی از شاگردان و ارادتمندانِ استاد،
در ایّام جوانی همراه پدرم به نجف اشرف مشرّف شده بودم. در آن » : شرح سیروسلوك ایشان را از زبان ایشان چنین آورده است
زمان به شدّت تشنۀ علوم و معارف دینی بوده و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم، ولی
پدرم که مُسن بود و از طرفی جز من پسري که بتواند در کارها به او کمک کند، نداشت با ماندن من در نجف موافق نبود. در حرم
امیرمؤمنان(ع) به آن حضرت التماس میکردم که ترتیبی دهند در نجف بمانم و درس بخوانم. به همین دلیل آنقدر سینهام را به
یا در نجف میمانم و درس میخوانم یا » : ضریحِ حضرت فشار میدادم و میمالیدم که تمام سینهام زخم شده بود با خود میگفتم
با علماي نجف که مشکلم را در میان نهادم تا مُجوّزي براي ماندنِ در نجف بگیرم، .« اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا میمیرم
در نتیجه، نه التماسهایم به .« وظیفۀ تو این است که رضایت پدر را تأمین کرده، براي کمک او به ایران بازگردي » : به من گفتند
حضرتِ امیر کاري از پیش بُرد و نه متوسّل شدنم به علما مرا به خواستهام رساند. تا اینکه با همان حالِ ملتهب، همراه پدر به کربلا
مشرّف شدیم. در حرمِ حضرت اباعبدالله(ع) بالا سر ضریح همه چیز حل شد و هر چه را خواستم به من عنایت کردند؛ به طوري
که هنگام مراجعت حتّی جلوتر از پدرم بدون هیچ گونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم. در ایران اوّلین کسانی که براي
دیدنِ من به عنوان زائر عتبات به منزل ما آمدند؛ دو نفر سیّد بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم براي وسایل پذیرایی
رفتم، وقتی داشتم به اتاق برمیگشتم؛ جلوي درِ اتاق، پردهها کنار رفت و حالتِ مکاشفهاي به من دست داد در حالی که سفره به
دستم بود حدود بیست دقیقه در جاي خود ثابت ماندم. دیدم بالاي سرِ ضریحِ امام حسین(ع) هستم و به من حالی کردند آنچه را
از همانجا .« او در حال خَلْسه است » : میخواستی از حالا به بعد تحویل بگیر! آن دو سیّد با یکدیگر صحبت میکردند و میگفتند
شروع شد. آن اتاق شد بالاي سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانۀ اباعبدالله(ع) بود. اشخاصی که آنجا میآمدند بی آنکه لازم
باشد کسی ذکر مصیبت کند، میگریستند. در اثر عنایات حضرت اباعبدالله(ع) کار به گونهاي بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم
حاج ملّا آقا جان [زنجانی]، مرحوم آیتالله شیخ محمّد تقی بافقی، مرحوم آیتالله شاهآبادي، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از
آنها التماس و درخواست کنم، با علاقۀ خودشان به آنجا میآمدند. غیر از آن مکاشفه، به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست
به دست به یکدیگر تحویل دادند. اوّلین فرد [مرحوم] آیتالله سیّد محمّد شریف شیرازي بود. همراه او بودم تا اینکه مرحوم شد.
وقتی جنازة او را به حضرت عبدالعظیم(ع) بردیم [مرحوم] آیتالله شیخ محمّد تقی بافقی آمد و بر او نماز خواند. [وقتی] دیدم شیخ،
هم بر [استاد] عزیزم نماز خواند و هم از مرحوم شیرازي قشنگتر است، جذب او شدم، به گونهاي که حتّی همراهِ جنازه به قم هم
نرفتم. خانۀ شیخ را پیدا کردم و از آن پس با شیخ محمّد تقی بافقی(ره) مرتبط بودم، تا اینکه او هم مرا تحویل آیتالله شیخ
غلامعلی قمی ملّقب به تنوماسی داد. من هم که او را قشنگتر دیدم از آن پس همراه وي بودم. در همین ایّام با آیتالله
شاهآبادي(ره) استاد عرفان حضرت امام خمینی(ره) آشنا و دوست شدم و با وي نیز ارتباط داشتم تا اینکه بالاخره به نفر چهارم
بود، برخوردم. او با دیگران متفاوت بود. چنین کسی از پوستۀ بشري « شخص و طریق » [آیتالله محمّد جواد انصاري همدانی] که
خارج شده و آزاد است و هر ساعتی در جایی از عالم است. او در وادي توحید به سر میبرد. یک استوانۀ نور است که از عرش تا
طبقات زمین امتداد دارد و نور همۀ اهل بیت(ع) در آن میلۀ نور قابل وصول است. اوّل، اهلِ عبادت، مسجد رفتن، محراب ساختن و
صفحه 50 از 59
امامت جماعت، بودم. بعد اهلِ توسّل به اهل بیت(ع)، گریه و عزاداري و اقامۀ مجالس اهل بیت(ع) شدم. تا اینکه در پایان به
برخوردم و به او دل دادم و از وادي توحید سر درآوردم. خداوند لطف فرمود و در هر یک از این کلاسها افراد برجسته « شخص »
و ممتاز آن کلاس را به من نشان داد؛ ولی کاري کرد که هیچ جا متوقّف نشدم بلکه تماشا کردم و بهره بردم و عبور کردم تا اینکه
به وادي توحید رسیدم. در طول این دوران همیشه یکّهشناس بودم و به هر کس که دل میدادم خودم و زندگی و خانوادهام را
قربان او میکردم تا اینکه خود او مرا به بعدي تحویل میداد و من که وي را بالاتر از قبلی میدیدم از آن پس دورِ او میگشتم. به
هر تقدیر همۀ عنایاتی که به من شد از برکاتِ امام حسین(ع) بود. من به سر منزل عنقا نه خودم بردم راه قطع این مرحله با مرغ
سلیمان کردم 2 از راه سایر ائمه(ع) هم میتوان به مقصد رسید ولی راه امام حسین(ع) خیلی سریع انسان را به نتیجه میرساند. چون
کشتی امام حسین(ع) در آسمانهاي غیب خیلی سریع راه میرود. هر کس در سیر معنوي خود، حرکتش را از آن حضرت آغاز
کند خیلی زود به مقصد میرسد. 3 زان روز بر دلم درِ معنا گشوده شد کز ساکنان درگه پیر مغان شدم 4 یکی دیگر از شاگردان
در این سی سالی که بنده با استاد بودم، محور کلامشان توحید بود. هر بحثی » : استاد دربارة شیوة سلوکی این ولیّ خدا چنین آورده
را که میکرد حتّی محبّت به اهل بیت(ع)، مباحث اخلاقی، عرفانی، مکاشفات و مشاهدات محور را میبرد روي کلمۀ توحید. حتّی
اگر داستان یا لطیفهاي میگفت آن را به توحید ربط میداد. ریشۀ تفکّرش این بود: نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم
را هم میکرد. « انذار » کار « رجا » حرف دگر یاد نداد استادم بشارتش بر انذارش همیشه غلبه داشت یعنی رجائش بر خوفش. با همان
محورِ کارشان توحید بود. یک ادب نورانی داشتند، شاید کسی [در مدّت عمر] از ایشان نرنجید؛ نه میرنجید و نه رنج میداد. شش
امّا .« شرایع » دیده بود نه « جواهر » نه ،« کفایه » نه « رسائل » نه ،« لُمعه » خوانده بود نه « مکاسب » کلاس بیشتر درس نخوانده بود. نه
هزاران نفر در تهران عاشق دیدارش بودند. در جلساتشان که بعضی مواقع در شبهاي قدر در منزل خودشان برقرار میشد، بالغ بر
پنجهزار نفر شرکت میکردند. یک شب بارانی که انگار دوش آب باز بود مردم زیر آسمان ایستاده بودند و میلرزیدند و شب قدر
میگرفتند. یک نورانیّتی باید باشد که این طور بشود. از سرمایهدار گرفته تا فقیر، از نظامی تا وزیر، همه زیر سایۀ لطفش بودند؛
مرحوم .« همۀ اقشار در جلسات ایشان میآمدند. مقام عجیبی داشت که همه را جمع میکرد. همه مبهوت جمال ایشان بودند
آیتالله صدرالدّین حائري شیرازي(ره) پس از اقامۀ نماز بر پیکر نورانی این ولیّ خدا فرمود: مرحوم دولابی سواد حوزوي نداشت
امّا ذهن پاك و روحی صاف داشت و آنچه میگفت الهامات نورانی بر قلب پاك و صافِ او بود. 6 آري، سخن او از دل
بموالاتکم علّمنا الُله » میجوشید و از الهامات غیبی و الهی سرچشمه میگرفت و بر جانِ تابناك او افاضه و القا میشد. او مصداق
بود و مطالب از جانب حضرت حق بر او میبارید و از « مَعالمَ دیننا؛ خداوند به واسطۀ موالات شما تعالیم دینمان را به ما آموخت
دلِ او میجوشید. در پسِ آینه طوطی صفتم داشتهاند هر چه استاد ازل گفت بگو میگویم 7 این حکایت از زبان یکی از ارادتمندان
آقا این حرفهایی که میزنید الهام » : در یکی از شبهایی که محضر ایشان بودیم، یکی از حاضران گفت » : ایشان شنیدنی است
من غیب نمیگویم. شما غیب میگویید. من آنچه را میبینم میگویم. » : آن مرحوم گفتند «؟ است یا وحی است یا غیب میگویید
شما ندیده حرف میزنید. شما برزخ ندیده، حرفِ آن را میزنید. مرگ ندیدهاید، علی(ع) را ندیدهاید حرفش را میزنید و سپس
و بعد فرمودند: از کرامات شیخ ما این است شیره را خورد و گفت شیرین است ..«. در پَسِ آینه طوطی صفتم داشتهاند » : فرمودند
دربارة ایشان « خرمن معرفت » فرمود: باید شیره را خورد و گفت شیرین است، شیره نخورده نمیشود گفت شیرین است. 8 در کتاب
روزي در محضر عارف بزرگوار مرحوم حاج حسن شرکت، سخن از مرحوم دولابی رفت، » : از زبان یکی از ارادتمندان آورده شده
در خلال بیاناتشان فرمودند: یک روز از محضر آقاي انصاري(ره) سؤال کردم در زمان غیبت کبرا میشود خدمت حضرت حجّت
گفتم: .« بله » : صلوات الله علیه رسید؟ فرمود: بله. سؤال کردم: آیا در این عصر هستند کسانی که خدمت حضرت برسند؟ فرمودند
آقاي دولابی به » : 9 سخن عارف توحیدي، مرحوم آیتالله انصاري همدانی که .« مثلًا چه کسی؟ فرمود: همین آمیرزا محمّد اسماعیل
صفحه 51 از 59
معروف است. 10 همچنین در این کتاب به نقل از عارف گمنام، مرحوم شیخ عبدالله پیاده(ره) 11 در این باره آمده « نفس زکیّه رسیده
12 باري مرحوم دولابی بندة خوب خدا بود و خود را .« هفتهاي نمیگذرد مگر اینکه مرحوم دولابی خدمت مولایم میرسد » : که
ما همه شاگردیم، شاگردان محمّد و آل محمّد(ص)، شاگرد که از خود چیزي » : شاگرد اهل بیت(ع) میدانست و بارها میفرمود
سرانجام مرغ روح این عارفِ واصل و عاشقِ صاحبدل در صبح چهارشنبه نهم بهمن ماه 1381 قفس تن را شکست و این .« ندارد
طایر قدسی راه آسمانها گرفت و پس از تشییع جنازهاي باشکوه و اقامۀ نماز توسط مرحوم آیتالله صدرالدّین حائري شیرازي(ره)
در صحن عتیق حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاك سپرده شد و براي همیشه سر بر آستان آسمانی ذریّۀ رسول الله(ص) و
کریمۀ اهل بیت(س) نهاد. مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی(ره) عشق و علاقۀ فراوانی به قم و زیارت حضرت معصومه(س)
قم، خوب جایی است. من هیچ وقت از قم سیر نشدم. همیشه وقتی از قم خارج میشوم، یک نگاهی » : داشت و در این باره میفرمود
13 شب آبستن است ... تلاطمات و ناآرامیهایی که .« به پشتِ سرم دارم. این سرزمین همهاش حرم است. سرزمین امن و امنیّت است
در روزگار ما در سراسر عالم بروز نموده است، حاوي بشارت بزرگی است. جهان از دردِ زایمان به خود میپیچد و به زودي
فرزندي را بیرون خواهد داد. آشوبها و نابسامانیهایی که در روزگار ما در سراسر جهان پدیدار شده است نزدیک شدن هواي
لطیف و آسمان صاف و آفتابی عصر ظهور را بشارت میدهد. سواري که از دور میآید، پیش از آنکه خودش برسد و دیده شود،
فارس » گرد و غبار زیر پاي اسبش دیده میشود. گرد و غبار آشوبها و ناآرامیهاي جهان در روزگار ما خبر از نزدیک شدن
یعنی امام زمان(عج) میدهد. بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوتِ بعد « الحجاز
گروهی گروه دیگر را تکفیر میکنند و جمعی جمع » : از آن بزرگتر است. در آخرالزمان شلوغی خیلی زیاد است به نحوي که
انشاءالله خداوند آن روز را زودتر بیاورد که خیلی قشنگ است. 14 امام زمان(ع) که تشریف میآورند، .« دیگر را لعنت میکنند
و « شریک القرآن » ( میگیرد. رعب بالاتر از ترس است. رعب که آمد بدن را از کار میاندازد. 15 امام زمان(ع « رعب » ظالمان را
او [مؤمن] نیّت میکند، « نیّۀ المؤمن خیرٌ من عمله » است. هر چه نیّت بالاتر باشد، عمل قیمتیتر است. از آن بالاتر « شریک الاعمال »
ممکن است عمل را دیگري به جا آورد. حال این عمل مال کیست؟ مال صاحب نیّت. آیا نمیدانی که امام زمان(عج) با ما در تمام
اعمال خیر شریک است؟ زیرا این اعمال، نیّتهاي اوست. با همه شریک است هر کس دو رکعت نماز میخواند... او در آن
با همۀ شما شریک است و شریک خوبی هم هست. اگر او شریک نباشد « یا شریک الاعمال » و « یا شریک القرآن » . شریک است
امام .« السّلام علیک یا روح العالم » . چیزي از شما پذیرفته نمیشود. قبولی کار شما به سبب شرکت اوست. [او] روح عالم است
زمان(عج) شریک انبیا و شریک قرآن است. آخرالزمان که بشود همۀ انبیا و اولیا با او میآیند و او هم با آنهاست. 16 امام با ماست
لذا وقتی صلوات میفرستیم امام با ماست. او عزیز خداست. 17 انتظار انتظار، کار انسان را به اوج میرساند. یعنی براي کسی که
منتظر حقیقی است فرقی نمیکند که امام تشریف بیاورند یا نه، وقتی شما آماده هستی، چه ظهور تأخیر بیفتد و چه تعجیل شود،
تفاوتی ندارد. البته این مقام براي بعضی است. آنها که انتظارشان کامل باشد. انتظار در ابتدا براي انسان رشد میآورد و انسان را به
انتظار را تکمیل میکند. امیدوارم قلبهاي ما روح پذیرش داشته باشد. 18 اقسام منتظر ما سه دسته « روحِ پذیرش » . جایی میرساند
منتظر داریم: اول، کسی که از دور زیاد یاد امام میکند و انتظار دیدار او را میکشد تا علائم و آثاري از امامش ببیند که فرمودهاند:
پس به درستی که » : دوم، کسی که آثار و جاي پا و جلوهاي از امام را دیده است که فرمودهاند .« برترین کارها، انتظار فرج است »
یعنی انتظار و دعا کردن براي خود شما فرج و گشایش میآورد. سوم، [مشاهدة با قلب]: .« فرج امام زمان(عج) فرج خود شماست
اگر انتظار کامل شود و محبّت به حدّ کمال برسد، طوري میشود که [اگر] حضرت را در ظاهر ببیند یا نبیند در یقینِ او اثر ندارد.
بلکه، در همه وقت با قلب خود مشاهده میکند. مثل پیامبر و اویس قرنی که به ظاهر اصلًا یکدیگر را ندیدند امّا هرگز از هم جدا
نبودند؛ امام سجّاد(ع) میفرماید: منتظران واقعی در زمان غیبت، برتر از مردم تمامی زمانها هستند، زیرا آن قدر از جانب خدا عقل،
صفحه 52 از 59
فهم و معرفت پیدا کردهاند که غیبت و شهود براي آنها فرقی نمیکند، کسی که غیبت و ظهور حضرت حجّت برایش یکسان باشد
به حضرت راه پیدا میکند. تا وقتی شخص [منتظر] میخواهد که حضرت بیایند و پدر آدمهاي بد را در بیاورند و انتقام از ظالمان
شدي و فاعلیّت خدا را در همۀ موجودات دیدي و به آن تن دادي، « تسلیم » و « عبد » بکِشند، از دیدن حضرت خبري نیست. هر وقت
آن وقت براي ملاقات با حجّت خدا(ع) آماده شدهاي. 19 نه انتظار ما طوري است که آنها پهلوي ما بیایند و نه حرکت ما جوري
است که ما به طرف آنها برویم و آنها را ببینیم. اگر انتظار داري آثارش کو؟! اگر انتظار داري باید غم دنیا برود. حتّی اگر خود امام
تسلیم محض باشی]. البته طلب تعجیل ظهور براي افراد مبتدي خوب است ولی ] « العجل » هم دیر آمد با او دعوا نکنی و هی نگویی
بالاتر از آن هم هست و آن وقتی است که از تقلّاي خودت مأیوس شده، در خانهات نشسته و چشم و گوش به در ماندهاي و از آن
بالاتر وقتی است که چشم به در، هم نیستی و از آن هم مأیوس شدي. چنین فردي خودِ حضرت پهلویش نشستهاند و همۀ ملائکه
میگفتند، چرا از ظهور مشکلات و نابسامانیها « عجّ ل علی ظهورك یا صاحبالزّمان » نگاهش میکنند. 2 کسانی که سالها
کلافهاند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ اینها مقدّمۀ ظهور است، پس یا دعاي تعجیل ظهورِ حضرت را پس بگیرند یا دست از بیتابی
ولی در « آقا میآید » و بیقراري بردارند و به آنچه هست تن بدهند. 21 آقا نمیآید، ما به خدمت آقا میرویم ما ظاهراً میگوییم
حقیقت ما [هستیم که] به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم. باید از پشت دیوار دنیا بیرون بیاییم تا
ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودهاند. 22 ما مثل بچّهاي هستیم که پدرش دست او را گرفته تا به جایی ببرد و در طول مسیر
از بازاري عبور میکند. بچّه جلب ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود. وقتی متوجّه میشود
که دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است، در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیا و اولیا پدران
خلقاند و دست خلایق را میگیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالبِ خلایق طالب متاعهاي دنیا شده، دست پدر را
رها کرده و در بازار دنیا گم شدهاند. امام زمان(ع) گم و غایب نشده است، ما گم و محجوب شدهایم. 23 امام زمان(ع) مصلح است
[امام عصر(ع)] مصلح است. او صلح دهندة مخلوق با خالق است. انشاءالله همۀ شما از برکت وجود امام زمان(عج) مصلح باشید و
خودتان را در خلق نشان دهید و بگویید ما با خدا صلح کردیم. 24 اصلاح، صلح با خداست، براي آنکه عالَم، صلح کل شود و
جنگها بخوابد اوّل باید جنگ آدم با خدا بخوابد. یعنی دعوا نداشته باشیم، طلبکار نباشیم. وقتی که این جنگ خوابید صلح است.
امام [زمان(ع)] مصلح است. اینکه میگوییم مصلح بیاید، براي این است که بین ما و خدا صلح بدهد 25 . خواجه حافظ میگوید:
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد قدسیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند یاد ولیّ خدا قوّت میبخشد مرحوم میرزا جواد آقا
ملکی تبریزي استاد اخلاق حضرت امام خمینی(ره) مثال خوبی زده است [و آن اینکه] زنی داراي پسري میشود و [همان موقع]
شوهرش مرحوم میشود... پیش خودش گفته بود که: وسایل نان و آب را شوهرم برایم گذارده است با این پسر زندگی میکنم.
وقتی پیري هم او دیگر بزرگ شده و عزیز و مونس من میشود. بچه شش هفت ساله شده بود یک روز این زن از خانه بیرون رفت،
دید پسرش در میان بچهها از همه ضعیفتر است. بچههاي کوچکتر از او، وي را به زمین میزنند. خیلی غصّهدار شد. آمد فکر
کرد، دید این بچه بابا ندارد [که به او بنازد و ببالد] پدرها میآیند و بچههایشان را میبرند و این پسر میبیند. فکر کرد که چه کند.
نقّاش عکس را « عکس یک جوان رشید را [براي من] بکش و براي او نشان و شمشیري بگذار » : [روزي] نقاشی آورد و گفت
کشید و آن را قاب کرد و روي دیوار نصب نمود و پردهاي روي آن انداخت، فردا که بچه میخواست از خانه بیرون برود گفت:
پرده را کم کم کنار زد. این بچه چشمش را به عکس دوخت. دید بازوي بزرگی دارد، .« بله » : گفت «؟ میخواهی پدرت را ببینی »
یک تکان به بازوهایش داد. نگاهی به ابرو و صورت پدرش کرد، چهرهاش باز شد. نگاهی به سینۀ او کرد، سینۀ خود را جلو داد.
بعد از [دیدن این .« هر وقت کسی با پدرت کُشتی میگرفت، [پدرت] پاي او را میگرفت و به پشت بام میانداخت » : مادر گفت
منظره] پسر قدرت و قوّت گرفت و وقتی از خانه بیرون میآمد بچهها جرئت نمیکردند نزدیک او بروند. کسی که یاد ولیّ خدا و
صفحه 53 از 59
عزیز خدا میکند، قوي میشود. شما هم غصّهدار نباشید، چون صاحب دارید خدا، پیامبر(ص) و امامان(ع) صاحب شما هستند. در
پیشامدها و اضطرابها شکست نخورید. صاحبِ ما، همۀ ما را یاد میکند، ما را رها نمیکند. انسان که یاد امام زمان(عج) میکند،
این طور میشود. میرزا جواد آقا، براي غیبت حضرت حجّت(ع) این مثل را زد که مردم سر شکسته نباشند و بدانند صاحبی
دارند. 26 عریضه نوشتن صدقِ محض است آب که راه میرود مأمور حضرت ولیّ عصر(عج) است. آبِ صاف که خیلی عجیب
است. حیاتآور است و برکات را زیاد میکند. اینها مأمور حضرت ولیّعصر(ع) هستند. شارع فرموده است: اگر احتیاجی داري نامه
بنویس و به آب بیانداز. میبَرد، حاجتت برآورده میشود. براي حضرت ولیّعصر(ع) نامه بنویس و به نسیم یا بادي که در بیابان
میآید بده، به دست او میرساند و حاجتت برآورده میشود. اینها راست است و صدق محض است. 27 این فضا و هوایی که ما در
هم متعلّق به عالَم امر است: « روح » و « ملائکه » . آن هستیم و در آن نشستهایم یا خوابیدهایم، متعلّق به حضرت ولیّعصر(ع) است
28 اگر هوا، ملائکه، روح که متعلّق به عالَم امرند، مال و مأمور حضرت ولیعصر(ع) .« یسئلونک عن الرّوح، قل الروح من أمر ربّی »
نیست [پس] چرا من نامه بنویسم و به فضا و هوا بدهم تا پیش ایشان ببرد؟ این در مفاتیح هست که حاجتت را در نامه بنویس و به
نسیم یا به بادي که میآید بده، میبرد و به دست حضرت میدهد و جواب میآورد. یعنی حاجتت برآورده میشود. هوا مال
متعلّق به عالَمِ « روح » و « نور » . حضرت است. هوا، همین که میبینید نیست، همهاش ملائکه است و اینها همه متعلّق به عالَمِ امر است
30 امر، متعلّق به عالَم امر و متعلّق به صاحب الامر است. عالم امر چیست؟ .« جاء أمرنا » امرند و صاحبالامر(ع) صاحب آنها است. 29
امر، خودِ خداست؛ مُلکِ خدا، ظهور خدا. اصلًا ظهور ولیّعصر(عج) یعنی ظهور خدا، خدا خودش را ظاهر میکند. 31 آیا در
حدیث شنیدهاید که وقتی حضرت، تشریف میآورند به خانۀ خدا تکیه میدهند؟ خانۀ خدا یعنی خدا، یعنی تکیهگاه ولیّعصر(ع)
خداست. به خانه تکیه میدهد یعنی اعتماد و یقین او به خداست، علم و قدرت او مال خداست. آنگاه جمالش را نشان میدهد [و
32 اي اهل عالم، هر کس اراده دارد .« یا معشر الخلائق ألا و من أراد أن ینظر إلی آدم و شیثٍ فها أنا ذا آدم و شیثٌ » [: میفرماید
آدم(ع) را ببیند، مرا ببیند، هر که میخواهد نوح(ع) را ببیند و ابراهیم(ع) را ببیند. همینطور رؤوس پیامبران را میشمرد و در آخر
سپس همینطور آبا و اجدادش را .« و من أراد أن ینظر إلی محمّدٍ و أمیرالمؤمنین(ع) فها أنا ذا محمّدٍ و أمیرالمؤمنین » : میگوید
هر کس که ادّعاي مشاهدة امام زمان(عج) کرد، » : میشمرد تا به خودش میرسد. 33 تکذیب مدّعی رؤیت اینکه در روایت آمده
به این معناست که: آنچه دیده است فقط پرتو مختصري از امام زمان(ع) [بوده] است و مطلب خیلی بالاتر از این « تکذیبش کنید
است. از طرف دیگر کسی که چیزي را دید نباید به دیگران بگوید. لذا ما وظیفۀ تکذیب داریم، گرچه ممکن است طرف راست
بگوید. 34 عبد الحسین ترکی ماهنامه موعود شماره 95 پینوشتها: 1. مجموعه مقالات عباس اقبال آشتیانی، ج 2، ص 363 ، به
. اهتمام دبیر سیاقی، نشر روزنه. 2. دیوان حافظ 3. طیب، مهدي، مصباح الهدي، صص 11 13 ، نشر سفینه. 4. دیوان حافظ 5
ناگفتههاي عارفان، دفتر دوم، صص 58 60 مصاحبه با حاج آقا اصلانی، نشر مهر خوبان. 6. شمسالدین، سید مهدي، چهل وادي
. نور، ص 11 ، نشر شفق. 7. دیوان حافظ 8. موسوي مطلق، سیّد عباس، خرمن معرفت، صص 46 47 ، نشر هنارس. 9. همان، ص 47
10 . سوخته، یادنامۀ آیتالله انصاري همدانی(ره)، ص 123 ، مؤسسۀ فرهنگی شمس الشموس. 11 . یادنامهاي دربارة این زاهد وارسته
13 . طیب، مهدي، همان، . توسط نشر مهر خوبان به چاپ رسیده است. 12 . موسوي مطلق، همان، ص 47 « در کوچۀ عشق » با عنوان
. 17 . همان، دفتر دوم، ص 193 . 16 . طوباي محبّت، دفتر سوم، صص 47 48 . 15 . همان، ص 465 . 14 . همان، ص 323 . ، ص 467
. 22 . همان، ص 319 . 21 . همان، ص 323 . 20 . همان، ص 319 . 19 . طیب، همان، صص 320 321 . 18 . همان، دفتر اوّل، ص 101
26 . همان، صص 108 109 ، همچنین . 25 . طوباي محبّت، دفتر اول، ص 174 . 23 . همان. 24 . طوباي محبّت، دفتر دوم، ص 55
،( 28 . سورة اسراء ( 17 . ملکی تبریزي، میرزا جواد، المراقبات، ص 184 ، نشر اخلاق. 27 . طوباي محبّت، دفتر سوم، ص 107 108
.32 . 31 . طوباي محبّت، دفتر چهارم، ص 3 . 30 . سورة هود ( 11 )، آیۀ 58 . 29 . طوباي محبّت، دفتر سوم، ص 115 114 . آیۀ 85
صفحه 54 از 59
34 . طیب، . 33 . طوباي محبّت، دفتر 4، ص 31 . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 53 ، ص 9 و مختصر بصائر الدرجات، ص 1854
. همان، ص 321
ظهور و پر شدن جهان از ظلم و جور
امام مهدي(ع) جهان را از عدل و داد پرمیکند، همچنانکه از ظلم و جور پر » : آیا با توجه به روایتهایی که در آنها آمده است
حرکتهاي اصلاحی و تلاش براي برقراري عدالت در عصر غیبت معنا دارد؟ زیرا براساس این روایات باید جهان از ظلم « شده بود
و جور پر شده باشد تا امام زمان(ع) ظهور کند و اگر ما حرکتی براي از بین بردن ستم و مقابله با ستمکاران انجام دهیم، در واقع
امام مهدي(ع) جهان را از » : ظهور را به تأخیر انداختهایم. برخی مردم میپرسند: آیا با توجه به روایتهایی که در آنها آمده است
حرکتهاي اصلاحی و تلاش براي برقراري عدالت در عصر غیبت معنا « عدل و داد پرمیکند، همچنانکه از ظلم و جور پر شده بود
دارد؟ زیرا براساس این روایات باید جهان از ظلم و جور پر شده باشد تا امام زمان(ع) ظهور کند و اگر ما حرکتی براي از بین بردن
ستم و مقابله با ستمکاران انجام دهیم، در واقع ظهور را به تأخیر انداختهایم. براي پاسخ به این پرسش لازم است نکاتی را یادآور
شویم: الف) اصل وجود این روایات در اصل وجود چنین روایتهایی تردیدي نیست و در منابع و مصادر شیعه و سنی، روایتهاي
شما را به » : فراوانی مضمون نقل شده است. 1 از جمله در روایتی که از طریق اهل سنّت از پیامبر اعظم(ص) نقل شده، آمده است
مهدي بشارت میدهم. او در زمانی که مردم گرفتار اختلاف، درگیري و آشوبها هستند، در امت من برانگیخته میشود و جهان را
پدرم از پدرش و » : 2 امام محمد باقر(ع) نیز در این زمینه میفرماید .« از عدالت و برابري پر میسازد، همچنانکه از ستم پر شده بود
او از پدرانش براي من نقل کردند که رسول خدا درود و سلام خدا بر او باد فرمودند: امامان پس از من دوازده نفر به تعداد
نقباي بنیاسرائیل. نه نفر از آنها از نسل حسین درود خدا بر او باد هستند و نهمین آنها قائم ایشان است. او در آخرالزمان به پا
نخستین « پر شدن جهان از ستم » 3 ب) مفهوم .« میخیزد و زمین را از عدل پر میسازد، پس از آنکه از ستم و بیعدالتی پر شده بود
به چه معناست؟ آیا مراد از این « پر شدن جهان از ستم » پرسشی که در مورد اینگونه روایات مطرح میشود، این است که تعبیر
تعبیر آن است که جهان به گونهاي از ستم و تجاوز اشباع شده که دیگر اثري از عدل و داد، عدالتخواهی و انسانهاي صالح،
هرچند ناچیز، در آن باقی نمانده است یا اینکه مراد، آن است که ستم و بیداد در جهان فراوان شده و بر عدل و داد غلبه یافته است
و « پرشدن » نه اینکه دیگر هیچ اثري از عدل و داد یا انسانهاي شایسته در جهان وجود ندارد؟ با توجه به کاربردهاي روزمرة کلمۀ
آنچه عرف معمولاً از این کلمه اراده میکند، به روشنی میتوان گفت که برداشت دوم، درستتر است. همچنانکه وقتی گفته
به معناي ،« انبار پر از کالاست » یا « اتاق پر از مهمان است » ،« مغازه پر از مشتري است » ،« تالار از جمعیت پر شده است » : میشود
فراوانی جمعیت، مشتري یا کالاست نه اشباع شدن به گونهاي که جایی براي چیز دیگر در تالار، مغازه یا انبار باقی نمانده باشد.
به معناي ظالم و نابکار شدن همۀ مردم به گونهاي که دیگر هیچ انسان شایستهاي باقی نمانده ،« پر شدن جهان از ظلم » ، بنابراین
ظلم و جور در جهان است. با کمی دقت متوجه میشویم که خود ما « فراوانی » و « بسیاري » در اینجا به معناي « پر شدن » . باشد، نیست
بسیار ،« جهان را ظلم و ستم فرا گرفته است » هم در گفتوگوهاي روزانه، هنگام توصیف وضع کنونی جهان، از این تعبیر که
استفاده میکنیم، ولی منظورمان هرگز این نیست که دیگر هیچ اثري از عدالت و عدالتخواهی در جهان وجود ندارد. ج) توصیفی
یا تکلیفی بودن بیان این روایات پرسش دیگري که دربارة روایات یاد شده وجود دارد، این است که آیا این روایات در پی بیان
تکلیف و وظیفۀ ما در عصر غیبت هستند یا اینکه تنها بیانکنندة ویژگیهاي عصر ظهور امام مهدي(ع) و آثار ظهور ایشان هستند؟
به صراحت میتوان گفت: اینگونه روایات صرفاً جنبۀ توصیفی دارند و اساساً نسبت به تکلیف و وظیفۀ مردم در عصر غیبت ساکت
هستند. این روایات از یک سو بیانکنندة شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادي جهان در پیش از ظهور حضرت مهدي(ع) و از سوي
صفحه 55 از 59
دیگر، نشاندهندة گسترة اصلاحاتی است که پس از ظهور در جهان صورت میگیرد. به بیان دیگر، این روایات از یک سو، جهان
پیش از ظهور را به تصویر میکشد که در همۀ زمینهها گرفتار ستم شده و نابرابري و بیعدالتی در آن فراگیر گشته است و از سوي
دیگر، شرایط جهان پس از ظهور را بیان میکند که به مدد اقدامات اساسی و زیربنایی امام مهدي(ع)، عدل و داد در همه جاي آن
حاکم شده و همه روابط فردي و اجتماعی را دربر گرفته است. بنابراین، براي پاسخ به این پرسش که مردم در زمان غیبت چه
وظیفهاي بر عهده دارند، آیا باید در مقابل ستم بیاعتنا باشند و حتی به آن دامن بزنند یا اینکه باید براي از بین بردن همۀ مظاهر
ستم و تباهی به پا خیزند؟ نمیتوان به سراغ اینگونه روایات رفت و باید به دیگر روایات مراجعه کرد. د) تکلیف مردم در برابر
ستمها و تباهیها حال که روشن شد روایات یاد شده، ناظر به تکلیف و مسئولیت مردم در برابر ستم نیستند، این پرسش مطرح
میشود که تکلیف مردم در برابر ستمها، فسادها و تباهیهایی که در عصر غیبت در جوامع رواج پیدا میکند، چیست؟ براي یافتن
پاسخ این پرسش، توجه به چند نکته ضروري است: 1. فقهاي شیعه همه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که تمامی احکام و تکالیفی
که در شرع اسلام مقرر شده، به جز مواردي نادر، در زمان غیبت پابرجاست و هیچکدام از آنها تعطیل نمیشود. بنابراین، همۀ
مسلمانان موظفند تا زمان ظهور به همۀ وظایف و تکالیفی که براي آنها مقرر شده است، عمل کنند؛ چه وظایف و تکالیف فردي و
چه وظایف و تکالیف اجتماعی. 2. برخی احکام و اصول بنیادین اسلام که همگی در آموزههاي قرآنی ریشه دارند، تکلیف مردم
را در برابر هرگونه ستم، تجاوز، بیعدالتی، فساد، تباهی و ناهنجاري، در همۀ زمانها و مکانها مشخص کردهاند. براساس این
احکام و اصول، هیچ مسلمانی نمیتواند در برابر هرگونه ستم، تجاوز، بیعدالتی، فساد، تباهی و ناهنجاري، در همۀ زمانها و
مکانها مشخص کردهاند. براساس این احکام و اصول، هیچ مسلمانی نمیتواند در برابر امور یاد شده بیاعتنا باشد یا خداي ناکرده
به آنها تن دهد تا چه رسد به اینکه بخواهد به آنها دامن زند. برخی از این احکام و اصول بنیادین عبارتند از: تکلیف فردي هر
مسلمان به پرهیزکاري و ترك گناهان از یک سو 4 و انجام اعمال شایسته از سوي دیگر؛ 5 ضرورت تعاون و همکاري در نیکوکاري
و پرهیزکاري و حرمت همیاري در گناه و تجاوز به حقوق دیگران؛ 6 وجوب امر به معروف و نهی از منکر؛ تکلیف هر مسلمان، به
رعایت عدالت در مناسبات فردي و اجتماعی. 7 با توجه به همین احکام و اصول است که حضرت امام خمینی(ره) در پاسخ به
کسانی که معتقد بودند باید به گناهان دامن زد تا دنیا پر از ظلم و جور شود و حضرت صاحبالامر(ع) تشریف بیاورد، میفرماید:
یعنی خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نیست این معنا که ما دیگر معصیت بکنیم تا حضرت صاحب بیاید! حضرت صاحب که »
تشریف میآورند، براي چه میآیند؟ براي اینکه گسترش دهند عدالت را، براي اینکه حکومت را تقویت کنند، براي اینکه فساد را
از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفۀ قرآن، دست از نهی از منکر برداریم. دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان
3. پارهاي از 8.« را براي اینکه حضرت بیایند. حضرت بیایند چه میکنند؟ حضرت میآیند، میخواهند همین کارها را بکنند
روایات، به صراحت، وظیفه و تکلیف مردم را در زمان غیبت و انتظار روشن کردهاند و آنها را به پرهیزکاري، در پیش گرفتن
اخلاق نیکو، 9 انجام اعمالی که موجب خشنودي امام عصر(ع) میشود و ترك اعمالی که آن حضرت را آزردهخاطر میسازد، 10
فرا خواندهاند. از این روایات به خوبی استفاده میشود که هیچ مسلمانی حق ندارد به بهانۀ زمینهسازي براي ظهور و تعجیل در فرج،
به فساد و تباهی و ظلم و بیعدالتی تن در دهد یا به گسترش آنها در جامعه کمک کند؛ زیرا این عمل قطعاً با پرهیزکاري و اخلاق
نیکو مغایز است و هرگز موجب خشنودي مصلح موعود نخواهد شد. ماهنامه موعود شماره 95 پینوشتها: 1. ر.ك: منتخبالأثر،
4. ر.ك: سوره . 3. بحارالأنوار، ج 36 ، ص 359 ، ح 228 . 2. المسند، ج 3، ص 37 . ج 2، صص 222 235 ؛ ج 3، صص 155 157
200 و... . 5. ر.ك: سورة بقره ،131 ،130 ،123 ،102 ، 194 ؛ سورة آل عمران ( 3)، آیات 50 ،189 ،123 ،48 ، بقره ( 2)، آیات 24
7. ر.ك:سورة . 6. ر.ك: سورة مائده ( 5)، آیۀ 2 . 277 ؛ سورة آل عمران ( 3)، آیۀ 57 ؛ سوره نساء ( 4)، آیۀ 57 ،82 ، 2)، آیات 25 )
.8 . 115 ؛ سورة توبه ( 9)، آیات 71 و 112 ؛ سورة حج ( 22 )، آیۀ 41 ؛ سورة لقمان ( 31 )، آیۀ 7 ،110 ، آل عمران ( 3)، آیات 104
صفحه 56 از 59
.9 . 135 ؛ سورة نحل ( 16 )، آیۀ 90 ،120 ،58 ، ر.ك: سورة مائده ( 5)، آیۀ 8؛ سورة انعام ( 6) آیۀ 152 ؛ سورة نساء ( 4)، آیات 3
. 10 . ر.ك: بحارالأنوار، ج 52 ، ص 140 ، ح 50 . صحیفه نور، ج 20 ، ص 196
درباره مرکز